unavailable
unavailable
unavailable
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر رفتار شهروندی سازمانی و ابعاد آن بر ارزش ویژۀ برند مبتنی بر مشتری و همچنین بررسی تأثیر تعدیلگرایانۀ اخلاق کار اسلامی در رابطۀ مذکور در صنعت هتلداری است. این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ نحوۀ گردآوری دادهها توصیفی، از نوع پیمایشی است. جامعۀ هدف این پژوهش از دو گروه مشتریان و کارکنان صفی مجموعۀ هتلهای پارسیان شهر تهران تشکیل شده است. روش نمونهگیری برای گروه اول، روش در دسترس و برای گروه دوم، روش خوشهای دومرحلهای بوده است. برای جمعآوری داده از پرسشنامههای استاندارد استفاده شده و روش تحلیل دادهها مدلسازی معادلات ساختاری با استفاده از نرمافزار Smart PLS3.2.6 بوده است. مطابق نتایج پژوهش، ابعاد رفتار شهروندی سازمانی، یعنی نوعدوستی، تواضع و فروتنی، روحیۀ جوانمردی، وجدان کاری و فضیلت مدنی، تأثیر مثبت و معناداری بر ارزش ویژۀ برند داشتند. بهعلاوه، اخلاق کار اسلامی در رابطۀ میان رفتار شهروندی سازمانی و ارزش ویژۀ برند مبتنی بر مشتری، نقش تعدیلکننده داشت؛ بدین معنا که به افزایش رابطۀ میان این دو متغیر منجر شد.
مشتری کلید اصلی موفقیت یا موفق نبودن شرکتهاست. رفتار خرید بدون برنامهریزی از مهمترین رفتارهای خرید است و در حفظ توازن بازارها نقش اساسی دارد. این رفتار مبتنی بر تصمیمگیری آنی در زمینۀ خرید است. پژوهش پیش رو، عوامل مؤثر بر رفتار خرید برخط بدون برنامهریزی در شبکههای اجتماعی را بررسی کرده است. مدل مفهومی تحقیق با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری و بر اساس اطلاعات آماری 384 نفر که در شبکۀ اجتماعی اینستاگرام سابقۀ خرید داشتند، تحلیل شد و روایی و پایایی ابزار اندازهگیری بررسی و به تأیید رسید. نتایج نشان میدهد عامل جاذبههای دیداری، تأثیر مثبتی بر لذت درک شده دارد و لذت درک شده نیز، بر گرایش و اصرار به خرید بدون برنامهریزی تأثیر مثبتی میگذارد. از بین سه عامل شباهت، تخصص و خویشاوندی، فقط تأثیر مثبت دو عامل شباهت و تخصص بر تعاملات فرا اجتماعی تأیید شد. از نتایج دیگر اینکه، تأثیر مثبت تعاملات فرا اجتماعی بر گرایش و گرایش بر اصرار به خرید بدون برنامهریزی به تأیید رسید، اما تأثیر مثبت تعاملات فرا اجتماعی بر لذت درک شده تأیید نشد.
حاکمیت شرکتی مؤثر یکی از ویژگیهای اصلی اقتصاد بازار کارا است. به موجب این مفهوم، سهامداران میتوانند اطلاعات، حق و توانایی عمل برای اثرگذاری بر مدیریت از طریق فرایند حاکمیت را داشته باشند. هدف اصلی این پژوهش، صورتبندی چارچوبی برای تعیین نقش نوین کنترل راهبردی حاکمیت شرکتی و تأثیر آن بر اثربخشی حاکمان در شرکتهاست و سعی دارد از این طریق به گسترش مرزهای دانش موجود در این حوزه کمک کند. جامعۀ آماری این پژوهش کلیۀ شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار است. با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ـ طبقهای، 130 شرکت برای نمونه انتخاب شد و پرسشنامۀ محققساختهای در اختیار مدیر هر یک از شرکتها قرار گرفت و دادههای لازم جمعآوری شد. دادههای پژوهش با استفاده از مدلیابی معادلات ساختاری و نرمافزار اسمارت پیالاس تحلیل شدند. نتایج نشان میدهد کنترل راهبردی حاکمیت شرکتی بر اثربخشی حاکمیت شرکتی مؤثر است. بهعلاوه، کنترل بیرونی و درونی حاکمیت شرکتی بهعنوان دو بعد اصلی کنترل راهبردی حاکمیت شرکتی نیز، بر اثر بخشی حاکمیت شرکتی مؤثرند.
شرکتهای پیشرو بهصورت فزایندهای بهدنبال استراتژی ارائۀ راهکار، برای مقابله با کالاگرایی و کاهش سودآوری در بازار کالاهای محض هستند. اگرچه شرکتهای زیادی اهمیت ارائۀ راهکار (ترکیب سفارشیسازی و یکپارچهشدهای از کالا و خدمات برای ارضای نیاز مشتری) را تشخیص دادهاند، تعداد اندکی از آنها توانستهاند این فرایند را با موفقیت طی کنند. ناموفقبودن شرکتها، باعث شده تحقیقات زیادی بهدنبال چالشهای ارائۀ راهکار و عوامل کلیدی موفقیت شرکتها در این فرایند باشند. بر این اساس، یکی از نقصهای مهم تحقیقات در این حوزه، مدلی است که جنبههای مختلف فرایند ارائۀ راهکار و ویژگیهای آن را ارائه دهد. از این رو این تحقیق بهدنبال دادن مدلی برای ارائۀ راهکار در سطح شرکتهای مادر، با رویکردی کیفی و استفاده از روش نظریۀ دادهمبناست. مدل بهدستآمده چهار مرحلۀ «کالای محض»، «کالا و خدمات استاندارد»، «کالا و خدمات سفارشیسازیشده» و «ارائۀ راهکار» را دربردارد که گذر از این مراحل با تغییر در «منابع و توانمندیها»، «کالاها و خدمات»، «فرایندها» و در نهایت «استراتژی و دیدگاه» سازمان همراه است
تحقیق حاضر با هدف بررسی رابطۀ بین مفهوم یکپارچۀ CLV و ارزشهای سازمانی شکل گرفته است. در این مفهوم یکپارچه، فرمولهای CLV وجود ندارند و به تبع مد نظر این تحقیق نیستند. مفهوم یکپارچۀ CLV از چهار مؤلفۀ مبنا، رشد، شبکه و یادگیری تشکیل شده است. ارزشهای سازمانی شامل متغیرهای ارزش کارکنان، ارزش سهامداران و ارزش مشتریان هستند که هر ارزش جداگانه با مؤلفههای جذب، رضایت و وفاداری سنجیده شدهاند. مدل مفهومی ارائه شدۀ 13مؤلفهای، از رابطۀ بین مفهوم یکپارچۀ CLV و هر یک از ارزشهای سازمانی شکل گرفته و با یک نمونۀ کاربردی ارزیابی شده است. جامعۀ آماری، واحدهای یک شرکت بیمۀ خصوصی در تهران در نظر گرفته شده است که بر اساس نمونهگیری جامعۀ نامحدود، حجم نمونه 1536 نفر بهدست آمد. پس از توزیع پرسشنامه و جمعآوری دادهها، بهکمک نرمافزار SPSS روابط تحلیل شدند. نتایج نشان داد رابطۀ مثبت و معناداری بین مفهوم CLV و هر یک از ارزشها وجود دارد؛ بهطوریکه افزایش و کاهش هریک از ارزشها بر CLV تأثیر مثبت و مستقیم میگذارد
هدف پژوهش حاضر، بررسی ذهنیتها و عقیدههای کارآفرینان نسبت به قلمرو عناصر اکوسیستم بازاریابی بینالمللی است. پژوهش حاضر از نوع آمیخته ـ اکتشافی است که با استفاده از روششناسی کیو انجام شده است. این پژوهش با مشارکت 8 تن از استادان آشنا به موضوع تحقیق و همچنین مدیران شرکتهای کوچک و متوسط تهران که سابقۀ فعالیت در بازارهای بینالمللی را داشتند، انجام گرفته است. فضای گفتمان پژوهش حاضر از منابع گوناگونی جمعآوری شد و پس از ارزیابی و جمعبندی فضای گفتمان، از میان 74 عبارت کیو، در نهایت 43 عبارت برای نمونه انتخاب شد. در ادامه، پس از جمعآوری اطلاعات حاصل از مرتبسازی کیو، این اطلاعات با روش تحلیل عاملی کیو تحلیل شدند. تحلیل توزیع نشان داد که میتوان دو الگوی ذهنی متمایز را میان مشارکتکنندگان تحقیق دربارۀ قلمرو عناصر اکوسیستم بازاریابی بینالمللی شناسایی کرد که در مجموع حدود 388/68 درصد از واریانس کل را تبیین کردند. این دو الگوی ذهنی بهترتیب «دولت و فرهنگ» و «سرمایه و زیرساختها» نامگذاری شدند
استفاده از تئوری دلبستگی در حوزۀ بازاریابی میتواند باعث ایجاد پیوندی قوی و مانا بین برند و مصرفکننده شود. شناسایی بهترین تعامل بین برنامههای پیشبردی و تبلیغاتی بهعنوان منابع رسیدن به دلبستگی به برند در طبقات کالای بادوام و تندمصرف، هدف این پژوهش است. با اجرای سه مطالعۀ تجربی از نوع طرحهای عاملی و همکاری 1200 دانشجو، بهترین تعامل بین برنامهها شناسایی شد. نتایج مشابه در هر دو طبقۀ کالا نشان میدهد هدیۀ مالی با قابلیت نقدشدن و گستردگی خرید، با پیام آگهی تبلیغاتی در سطح تفسیر و قدرت استدلال بالا متناسب است. از سوی دیگر هدیۀ مالی با قابلیت خرید از فروشگاه خاص، پیام آگهی تبلیغاتی در سطح تفسیر پایین و قدرت استدلال بالا تناسب دارد. این نتیجهگیری حاکی از آن است که شرایط تناسب برای ایجاد دلبستگی به برند مستقل از طبقۀ کالا شکل میگیرد
در فضای رقابتی و پویای کسبوکار کنونی، بنگاهها با استفاده از مؤلفههای متفاوتی از جمله بازارگرایی و نوآوری سعی در ارتقای عملکرد خود دارند. بازارگرایی، متشکل از دو مجموعه رفتار اکتشاف و بهرهبرداری است که هر یک از آنها بر میزان گرایش به نوآوریهای یکباره و تدریجی و همچنین بر عملکرد بنگاهها تأثیرگذار هستند. هدف از انجام تحقیق حاضر این است که با شناسایی نحوۀ ارتباط رویکردهای بازارگرایی اکتشافی و بهرهبردارانه با گرایش به نوآوریهای یکباره و تدریجی، به مدیران بنگاهها در اتخاذ راهبردهای مناسب در راستای بهبود نوآوری و ارتقای عملکرد بنگاهها کمک شود. به این منظور اطلاعات مدیران و کارشناسان 138 بنگاه فعال در صنعت مواد غذایی از طریق پرسشنامه گردآوری و تجزیه و تحلیل شد. یافتههای تحقیق نشاندهندۀ تأثیر مثبت بازارگرایی اکتشافی و بهرهبردارانه بر نوآوری است. از نتایج بهدست آمدۀ دیگر اینکه بازارگرایی اکتشافی از طریق متغیر میانجی به نوآوریهای یکباره گرایش داشته و بازارگرایی بهرهبردارانه بهصورت مستقیم بر عملکرد بنگاه تأثیر مثبت میگذارد
امروزه بنا به دلایل بسیاری، برندها بهلحاظ نوع محصول یا خدماتی که ارائه میدهند، مانند هم عمل میکنند. شرکتهای بیمه نیز از این قاعده مستثنا نیستند. در چنین وضعیتی، فقط شرکتهایی میتوانند خود را متمایز جلوه دهند که هویتی ویژه، مشخص و از پیش تعریفشده داشته باشند. نظر به اهمیت نقش کارکنان در انتقال پیام برند سازمان به مشتریان، بهویژه در سازمانهای خدماتی، هدف این پژوهش بررسی عوامل مؤثر بر هویت برند سازمانی، تأثیر آن بر عملکرد برند و رضایت کارکنان بیمة البرز است. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. بهدلیل عدم دسترسی محقق به فهرست کارکنان بیمة البرز در استان تهران، از روش نمونهگیری خوشهای دو مرحلهای استفاده شد. گردآوری دادههای پژوهش بهکمک پرسشنامۀ استاندارد انجام گرفت و برای تجزیه و تحلیل آنها از مدل معادلات ساختاری بهره برده شد. نتیجۀ آزمون فرضیات، حاکی از تأثیر مثبت هویت برند سازمانی بر تعهد سازمانی و همچنین تأثیر مثبت تعهد سازمانی بر عملکرد برند و رضایت کارکنان بیمة البرز است.
این پژوهش در جستوجوی شناسایی ساختار رقابت و تمرکز در صنعت بیمه است تا با استفاده از آنها، راهبرد رقابتی را برای بازار یاد شده پیشنهاد کند. با استفاده از دادههای مالی شرکتهای بیمه طی سالهای 1382 تا 1392، سه شاخص مربوط به رقابت و تمرکز (تمرکز بنگاه عمدۀ CR1، تمرکز چهار بنگاه عمدۀ CR4 و هرفیندال ـ هیرشمن HHI) محاسبه شدند که نشان دادند پس از آغاز خصوصیسازی در صنعت بیمه، از میزان هر سه شاخص کاسته شده و بازار از ساختار انحصاری با یک بنگاه مسلط به ساختار انحصار چندجانبۀ سخت رسیده است. در ادامه، با توجه به دو نقطۀ مرجع استراتژیک (SRP)، «میزان رقابت» و «توجه به بازار فعلی یا جدید»، مشخص شد مرحلۀ عمر صنعت بیمه در «مرحلۀ معرفی» قرار دارد. در انتها راهبردهای رقابتی مرتبط با هرعنصر آمیختۀ بازاریابی (محصول، قیمت، توزیع، پیشبرد) که متناسب با این مرحله از عمر بازار بودند، معرفی شدن
با توجه به توسعۀ حوزۀ خدمات در اقتصاد جهانی، بازتعریف مدیریت زنجیرۀ تأمین در این حوزه از ضروریات خواهد بود، زیرا مفهوم مدیریت زنجیرۀ تأمین کالا برای کسبوکارهای خدماتی کاربردی نیست. از این رو، هدف پژوهش پیش رو، شناسایی زنجیرۀ تأمین خدمت بانکی و شبیهسازی آن بر مبنای رویکرد مدلسازی عاملبنیان و با لنز منطق غلبۀ خدمت است و اهمیت انجام آن نیز بهلحاظ دستیابی به یک مدل کاربردی برای مدیریت زنجیرۀ تأمین خدمت بانکداری شایان توجه خواهد بود. این مدل از زنجیرۀ تأمین خدمت از طریق اجرای شبیهسازی عاملبنیان برای پنج بانک از بخشهای خصوصی و خصوصیشدۀ صنعت بانکی با سهم 4/32 درصدی از بازار و طی سالهای 1404-1388 در محیط نرمافزار Netlogo پردازش شده است. آنچه مدل انجام میدهد، پیگیری جریان سود و سایر پارامترهای مهم مرتبط با عاملهای مشتری، بانک، بانک مرکزی، سایر بانکها و شرکتهای بانک طی سالهای نامبرده است. نتیجۀ پژوهش با آزمایش، اجرا و تحلیل نتایج در زمانهای چندگانۀ شبیهسازی، میزان تغییر پارامترهای بااهمیت مرتبط با این عوامل را طی سالهای مختلف به نمایش گذاشته است.
unavailable