پژوهش‏های تفسیری و کمک به درک پیچیدگی‏های مدیریت

سخن سردبیر

نویسنده

استاد، گروه مدیریت بازرگانی، دانشکده مدیریت، دانشگاه تهران، تهران، ایران.

چکیده

مسائل حوزه مدیریت از پیچیدگی ویژه‏ای برخوردارند که به‏طور عمده از پیچیدگی سازمان و محیط آن نشئت می‏گیرد و از آنجا که قوانین ساده به شیوه‏های پیش‏بینی‏ناپذیر رفتارهای پیچیده تولید می‏کنند، گاهی رفتارهای این سیستم‏ها در مقیاس بزرگ (در سطح کلان) نوظهور نامیده می‏شوند. بنابراین چنین سیستم‏هایی، رفتارهای نوظهور غیربدیهی از خود نشان می‏دهند. پیچیدگی قبل از همه به‏صورت عدم امکان ساده‏کردن مطرح می‏شود و جایی ظاهر می‏شود که وحدت پیچیده، نوپیدایی‏های خود را به‏وجود می‏آورد؛ تمایزها و روشنی‏ها در هویت‏ها و علیت‏ها از بین می‏رود، بی‏نظمی‏ها و عدم یقین‏ها پدیده‏ها را دستخوش اختلال می‏کنند، سوژه ـ مشاهده‏گر دفعتاً چهرۀ خود را در ابژۀ مورد مشاهدۀ خود کشف می‏کند و در نهایت، جایی که تناقضِ منطقی، جریان تعقل را از مسیر خود منحرف می‏کند. بنابراین ابژه‏ها تنها ابژه نیستند، چیزها، چیزها نیستند، تمام ابژه‏های مشاهده یا مطالعه در رابطه با سازمانشان، محیطشان، مشاهده‏گرشان فهم می‏شوند. چنین اتصالی از پنداره‏‏هایی که تاکنون از هم جدا بوده‏اند، ما را به هستۀ اصلی خود پیچیدگی نزدیک می‏کند.
پدیدارشناسی با برجسته‏سازی نقش مشاهده‏گر به ما در درک پیچیدگی کمک می‏کند. بدین‏سان پدیدارشناسی که به‏صورتی مضاعف منفصل و بی‏طرف است، می‏تواند احکام جدی و معنادار در هر عصر را مشخص کند. پدیدارشناسی نوعی تلاش سازنده و بازسازنده است. شعار «به‏سوی خود چیزها» در وهلۀ اول غایتی ایجابی دارد؛ ما را فرا می‏خواند به اینکه روی آوریم به پدیدارهایی که قالب‏‏ها و الگوهای پیش روی ‏آن‏ها سد راه دیدنشان شده‏اند.
رویکرد پدیدارشناسانه، خلاف فرضیه‏های تبیینی است. این رویکرد خود را به بداهت بی‏واسطۀ مشاهدۀ شهودی محدود می‏کند. ویژگی ایجابی‏تری از رویکرد پدیدارشناسانه، آن است که این رویکرد تلاشی است قاطعانه برای غنا بخشیدن به جهان تجربۀ ما از طریق عیان‏کردن وجوهی از تجربه که تاکنون مغفول مانده‏اند. به‏علاوه، در پس چنین میل همه‏چیزخواه نسبت به تنوع، ممکن است انگیزه‏ای عمیق‏تر نهفته باشد. این انگیزه را می‏توان حرمت نهادن به پدیدارها نامید. وحدت نهفته در پس روال‏ها و شیوه‏های پدیدارشناسانه را می‏توان کوششی سرسختانه خواند برای نگریستن به پدیدارها و وفادار ماندن به ‏آن‏ها، حتی پیش از آنکه به پدیدارها بیندیشیم.
تمرکز پدیدارشناسی، بر کشف چگونگی تجربۀ افراد از پدیده‏ای خاص استوار است. محقق پدیدارشناس، به‏دنبال کشف آن است که چگونه افراد معنای تجربه‏شان را می‏سازند و اینکه چگونه معناهای ساخته‏شدۀ هر یک از این افراد، در کنار هم به معناهای گروهی یا فرهنگی شکل می‏دهند. ارزش پدیدارشناسی، در اولویت‏بندی و بررسی چگونگی تجربۀ جهان توسط انسان‏هاست. اینکه بیمار چگونه بیماری را تجربه می‏کند، معلم چگونه تعلیم‏دادن را تجربه می‏کند، دانش‏آموز چگونه موفقیت یا شکست را تجربه می‏‏کند و ما چگونه شیوه‏های جدید تعامل با دیگران و جهان را تجربه می‏کنیم.
تحلیل پدیدارشناسانۀ تفسیری، نوعی رویکرد به تحلیل کیفی است با گرایش روان‏شناسانۀ خاص به اینکه مردم چگونه از تجاربشان معناسازی می‏کنند. تحلیل پدیدارشناسانۀ تفسیری، مستلزم آن است که محقق موارد را به‏صورت جزئی، بازتابی و دست اول، از مشارکت‏کنندگان دریافت و جمع‏آوری کند. تحلیل پدیدارشناسانۀ تفسیری، رویکردی است جاافتاده و از نظر پدیدارشناسانه، متمرکز برای تفسیر این موارد. ماحصل مطالعۀ پدیدارشناسانۀ تفسیری یکی، «دادن صدا» (تحصیل و بازتاب مدعیات و علایق اصلی مشارکت‏کنندگان) و دیگری «دادن معنا» (ارائۀ تفسیری از این مواد اطلاعاتی که ریشه دارد در موارد مختلف؛ اما استفاده از مفاهیم روان‏شناسانه ممکن است ‏آن‏ها را به ورای این موارد بسط دهد) است. تحلیل پدیدارشناسانه با درک تجارب زیستۀ فرد و با کشف ارتباط یا پیوند فرد در رویداد یا فرایندی خاص مرتبط است.
در نهایت، بداعت کل رویکرد پدیدارشناسانه مبتنی بر تأثیر غالب انگیزۀ حرمت‏نهادن به پدیدارهاست. آنچه پدیدارشناسی را از سایر روش‏ها متمایز می‏کند، مرحلۀ خاصی نیست که می‏پرورد یا به ‏آن‏ها می‏افزاید؛ بلکه روحیۀ حرمت‏نهادن فلسفی به منزلۀ نخستین و مهم‏ترین هنجار فلسفه‏ورزی است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Interpretive research and help to understand the complexities of management. Business Management

نویسنده [English]

  • Ali Divandari
Prof., Department of Business Administration, Faculty of Management, University of Tehran, Tehran, Iran